مسیحیت پارسی persiachristianity

مسیحیت پارسی        persiachristianity
پرچم پرافتخار ایران

پنجشنبه

محمّد ابن عبدالله (قسمت دوم)


 






دوستان خوبم درود

در پست قبلی گفتیم که محمد بن عبدالله چنانکه مسلمانان میپندارند مردی مقدس و بیگناه نبود و برای اثبات این مدعا در چندین پست متوالی به بررسی نقاط سیاه زندگی او میپردازیم.

ماجرایی که اکنون از آن سخن خواهیم گفت، در تاریخ به ماجرای «غرانیق» معروف شده است. پیش تر گفتیم که در سالهای اولی که محمد مردم را به پذیرش اسلام دعوت میکرد، به غیر از نزدیکانش که به ظاهر یا به واقع به پیامبری او ایمان آورده بودند، بقیه مردم مکه و قبیلۀ قریش او را مسخره میکردند و به خودش و پیروانش توهین میکردند. این باعث شد که تعدادی از مسلمانان که از این وضع خسته شده بودند از مکه به حبشه عزیمت کنند. اما محمد که درصدد یافتن راهی برای جلب نظر قریشیان و مکیان بود تصمیم میگیرد با تکریم بتهای ایشان، دوستی و مراودتشان را دوباره بدست آورد و همچنین اعتماد ایشان را نسبت به خدای خود جلب کند. پس در یكى از روزها كه او در كنار كعبه نشسته بود و گروهى از قریش در نزدیكى او بودند ناگهان اعلام میکند که سوره «النجم» بر وى نازل شده است و شروع به خواندن میکند: «وَ النَّجْمِ إِذا هَوى، ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى، وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى» يعنى: قسم به آن ستاره وقتى كه فرو رود كه رفيقتان نه گمراه شده و نه به باطل گرويده است، و نه از روى هوس سخن مىگوید. و در ادامه در آیات نوزده تا بیست و یک میگوید: «افرایتم اللات والعزى»، «و مناة الثالثة الاخرى» ، یعنی: مرا از لات و عزى، و منات آن سومين ديگر خبر دهيد. «لك الغرانیق العلى و ان شفاعتهن لترتجى» یعنی: آن بت ها والایند و همانا شفاعت آنها پذیرفته است. بعد از آن محمد به سجده می افتد و قریشیان نیز که از گفته او خشنود شده بودند با او به سجده افتادند. محمد بن جریر طبری، تاریخ نگار مشهور مسلمان در کتاب معروف خود "تاریخ طبری" این واقعه را به طور کامل شرح میدهد. به تاریخ طبری-جلد 3-صفحه881-883 مراجعه کنید. 

این آیات و این عمل محمد به این معنی بود که او بت های سه گانه را برای میانجیگری و رستگار شدن پذیرفته است. بالطبع قریش هم از آزار نومسلمانان دست برداشت و اعزامیان به حبشه به مکه مراجعت نمودند. اما برخی از یاران محمد مانند عمر، حمزه و علی که اهل مدارا نبودند بخاطر تغییر موضع از محمد انتقاد کردند. همچنین یهودیان که در انتظار منجی بودند و از این بابت محمد را زیر نظر داشتند او را سرزنش نمودند. پس محمد پشیمان شد و درصدد چاره برآمد. صحیح البخاری در اینباره چنین می نویسد: محمد دریافت که چگونه کل رسالت پیامبری اش به خطر افتاده است گفت: «من سخنی را از خدا جعل کرده ام و آنچه او نگفته است را به او نسبت دادم.» به البخاری جلد 5 حدیث 4141 مراجعه کنید.

در تاریخ طبری نیز در اینباره چنین میخوانیم: پس از اینکه محمد به قرائت آیه غرانیق پرداخت، شبی جبرئیل بر او نازل و گفت: محمد آیا میدانی چه کرده ای؟ من هیچگاه آیه ای را که خواندی از جانب الله برای تو نیاورده بودم. مطالبی را که تو بر قریش گفتی از الهامات الله نبودند!

پس محمد در توجیه سخنان خود این آیه را برای مسلمین آورد: «وَ ما أَرْسَلْنا من قَبْلِكَ من رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ إِلَّا إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطانُ في أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ الله ما يُلْقِي الشَّيْطانُ ثُمَّ يُحْكِمُ الله آياتِهِ وَ الله عَلِيمٌ حَكِيمٌ» یعنی: پيش از تو رسولى يا پيغمبرى نفرستادهايم، مگر آنكه وقتى قرائت كرد شيطان در قرائت وى القاء كرد خدا چيزى را كه شيطان القا كرده باطل میكند سپس آيه هاى خويش را استوار میكند كه خدا دانا و حکیم است. 

کتاب مشهور "آیات شیطانی" نیز به زیبایی به ماجرای غرانیق میپردازد. تا قبل از انتشار این کتاب، کمتر مسلمانی در قرن حاضر از این ماجرا آگاهی داشت چرا که مدتهاست این آیه از قرآنها حذف شده است و به همین دلیل آیت الله خمینی حکم قتل سلمان رشدی نویسندۀ این کتاب را صادر کرد، به قول حافظ "جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد"! اما بر پایه نوشته طبری ، محمد پس از رد آیات غرانیق خود عنوان «آیات شیطانی» را برای آیات غرانیق بکار برده است.

بعد از آن محمد در ادامۀ سورۀ نجم آیات غرانیق را نسخ کرد و آیاتی کاملا متضاد با مفهومی کاملا متفاوت که شفاعت و حقانیت بتها را نفی میکردند قرار داد. گرچه امروزه مسلمانان بسیار میکوشند تا این واقعه را انکار کنند، اما عملا موفق نمیشوند چرا که شواهد تاریخی بسیار محکمی بر این واقعه دلالت میکند. و اما در مورد مسلمانانی که ساختگی بودن دین اسلام را نمیپذیرند و مانند پیامبرشان ادعا دارند که شیطان این آیات را بر زبان محمد جاری ساخته، این پرسش مطرح است که آیا امکان ندارد آیات دیگری از قرآن را نیز شیطان بر زبان پیامبر جاری ساخته باشد؟ مثلا آیاتی که تجاوز به اسرا و کنیزان را مجاز میداند و یا آیاتی که به کشتار غیر مسلمانان امر میکند؟ ایشان چگونه میتوانند به دیگر آیات قرآن اعتماد کنند؟

برای شناخت بهتر پیامبر اسلام، از شما دعوت میکنیم قسمت سوم «محمّد ابن عبدالله» را در پست بعدی بخوانید.






 ابراهیم طباطبایی ،  محمد سهرابی & سعید معینی 

هیچ نظری موجود نیست: