مسیحیت پارسی persiachristianity

مسیحیت پارسی        persiachristianity
پرچم پرافتخار ایران

پنجشنبه

محمّد ابن عبدالله (قسمت سوم)


دوستان درود

در پست قبلی گفتیم که پس از آنکه محمد بُتها را تکریم کرد، قریشیان هم از آزار نومسلمانان دست برداشتند و اعزامیان به حبشه به مکه مراجعت نمودند. اما محمد که از اینکار خود پشیمان شده بود پس از چندی اعلام کرد که آیاتی را که در تکریم بتها آورده است، شیطان در دهان او گذاشته و از جانب خدای او نبوده است. پس قریشیان هم دشمنی با محمد و پیروانش را از سر گرفتند. اما ابوطالب و خدیجه با نفوذی که در مکه داشتند از جان محمد محافظت میکردند. در نهمین سال پیامبری محمد، ابوطالب و خدیجه هر دو درگذشتند و محمد بی پشتیبان شد. رهبری خاندان بنی هاشم نیز به "ابولهب" برادر ابوطالب سپرده شد که از دشمنان محمد به شمار میرفت. پس ماندن مسلمانان در مکه بیش از آن جایز نبود. درعربستان هر سال افراد زیادی به قصد تجارت یا حج از یثرب (که بعدها مدینه نامیده شد) و شهرهای دیگر به مکه سفر میکردند. محمد از این موقعیت استفاده کرد و در بلندای عقبه در دامنۀ کوه منا با گروهی از مردم یثرب که بیشتر از قبایل "اوس" و "خزرج" بودند ملاقات کرد. محمد موفق شد هفتاد و پنج تن از ایشان را تحت تاثیر قرار دهد و حمایتشان را جلب کند. پس ایشان پیمان بستند که از محمد و پیروانش حمایت کنند. پس از آن محمد شخصی به نام مصعب بن عمیر را به یثرب یا همان مدینه فرستاد تا با قبایل دیگر دیدار کند و اسلام را در میانشان تبلیغ کند و حمایت ایشان را نیز جلب کند.

سال بعد هنگامی که گروهی از اهالی یثرب برای حج به مکه رفته بودند، محمد شبانه و بصورت پنهانی با آنها ملاقات کرد و با ایشان پیمان بست که درصورتی که از او و پیروانش حمایت کنند، مسلمانان نیز با دشمنان آنها بجنگند و همواره متحد و پشتیبان ایشان باشند. پس از این پیمان محمد و پیروانش به مدینه مهاجرت کردند. آزادی محمد و پیروانش در مدینه، موجب شد تا چهرۀ حقیقی خود را آشکار سازند و اسلام رنگ دیگری به خود بگیرد. شرایط تغییر نموده بود. دیگر محمد لازم نداشت که در کوچه های مکه به تلاوت آیات مشغول باشد. شمشیرزنانِ قبائلِ اوس و خزرج با لبه تیز شمشیر و خنجر و نیزه ، مفاد و درون مایه آیات قرآن را بر دگراندیشان تحمیل می نمودند. صلح جویی و آیات الرحمان و الرحیم در بعد از"فرار بزرگ" یا هجرت مسلمانان، در مدینه جایی برای حوزه عمل نداشتند. آیاتی مثل" الذین آمنو" به "و الذین کفرو" تبدیل شد. آیات "الرحمن الرحیم" و آیات صلح جویانه در تبلیغ و ارشاد تبدیل شد به آیات جهاد و قتال و غنیمت گیری! هر روز جنگی و نزاعی ، هر روز غارتی وچپاولی تا که سرانجام دامنه آیات مدنی و قتال به سراغ هدفی بسیار پولدار و زمیندار یعنی قوم ثروتمند یهود رفت. «لا اکراه فی الدین» تبدیل شد به « اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم... (هر كجا بر ايشان دستيافتيد آنان را بكشيد و بيرون برانيد) 191 بقره» . همان خدایی که در سورۀ رعد آیۀ 7 میگفت: "[ای پیامبر] تو فقط هشدار دهنده ای" ، وقتی در مدینه جایگاهی به دست می آورد رنگ عوض میکند و در سورۀ مائده آیه 33 میگوید: "سزای کسانیکه با الله و رسولش نزاع میکنند اینست که كشته شوند يا بر دار آويخته گردند يا دست و پايشان در خلاف جهت يكديگر بريده شود يا از آن سرزمين تبعيد گردند اين رسوايى آنان در دنياست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت". اما چطور اللهِ رحمان و رحیم مکه در مدینه تبدیل به یک جانیِ خشن و بی رحم شد؟

آنچه تمایز و اختلاف در مفاهیمِ و مفاد آیات مکی و مدنی ایجاد می نماید شرایط سیاسی و دنیوی در مدینه بود. این شرایط کاملا زمینی بود و اندیشه بر گرفته از آیات مکی و مدنی هم کاملا زمینی بوده است. اگر در مدت 13 سال تبلیغ در مکه ، محمد نیاز داشت از آیات صلح جویانه در تبلیغ و ارشاد بهره بجوید، بعلت تنهایی و بی کسی بین همشهریان و اقوام خود بود. اما این شرایط در مدینه با اتحاد با قبائل اوس و خزرج بصورت دیگری رقم خورد و آیات قتال و جهاد پی آمد این اتحاد بود. انتساب این قبیل دوگانه گوییها به خالق، ناشی از ابداع ذهنی الله و جبرئیل بوسیله محمد در بینش خود خدابینی او بوده است.





















  ابراهیم طباطبایی ،  محمد سهرابی & سعید معینی 

هیچ نظری موجود نیست: