مسیحیت پارسی persiachristianity

مسیحیت پارسی        persiachristianity
پرچم پرافتخار ایران

چهارشنبه

دین‌گریزی در ایران اسلامی !

.«دین‌گریزی» در ایران اسلامی، پدیده‌ی نوظهوری نیست، مقاومت و برخورد بسیار تند دولت جمهوری اسلامی، نه تنها آن‌را از میان نبرده، که بیش‌تر هم به آن دامن زده ‌است.
 (به نقل از محبت نیوز)

« مسیحیت پارسی» -  گروهی، واژه‌ی «دین‌گریزی» را نمی‌پسندند و از آن به عنوان گرایش کم‌تر به دین و احکام آن یا کم‌رنگ شدن باورهای مذهبی یاد می‌کنند که عمده‌ی این گروه را قشر مذهبی و مبلغ‌های دینی تشکیل می‌دهند. اما حقیقت امر این است که از هر زاویه‌ای به این موضوع بپردازیم، گریز از دین در ایران امروز، امری مشهود است. دین‌گریزی پدیده‌ای‌ست که گاه به «دین‌ستیزی» هم تبدیل می‌شود، پیامدی که نه تنها برای دولت‌مردان جمهوری اسلامی، بلکه برای معتقدین به اسلام هم قابل تحمل نیست.
هر‌گاه سخن از دین‌گریزی در ایران به میان می‌آید، دو واژه‌ی کلیدی در آن مطرح می‌‌شود، «جوانان» و «فرهنگ غرب». برای نمونه می‌توان به بخشی از سخن‌رانی «سید علی خامنه‌ای» رهبر جمهوری اسلامی در این زمینه اشاره کرد. وی می‌گوید: «یکی از راه‌های تهاجم فرهنگی، این بود که سعی کنند جوانان مومن را از پای‌بندی‌های متعصبانه به ایمان (که همان چیزی‌ست که یک تمدن را نگه می‌دارد) منصرف کنند، مانند همان کاری که در قرن‌های گذشته در «اندلس» کردند، جوان‌ها را ریختند در عالم فساد، شهوت‌رانی و می‌گساری. این کار‌ها در حال حاضر دارد انجام می-گیرد.»
بی‌شک در این گفته‌ها، منظور از «تهاجم فرهنگی»، اشاره به فرهنگ غرب است. بسیاری از علمای دین اسلام در ایران، ریشه‌ی دین‌گریزی را در اقدامات «غرب» می‌دانند که «جوان‌های» ایران را هدف قرار داده ‌است. اما باید به دو نکته توجه داشت. نخست آن‌که دین‌گریزی، فقط منحصر به جوان‌ها نیست و شاید علت آن‌که به‌طور دایم از واژه‌ی «جوان‌ها» در این پدیده استفاده می‌شود، آن است که دین‌گریزی را به جوان‌ها منسوب کنند تا در ادامه بتوانند جوان‌ها را افرادی خام و بی‌تجربه نشان دهند که از روی هیجان به دین‌گریزی گرایش یافته‌اند و به این ترتیب، این پدیده را حاصل عدم درک و تجربه‌ی عقلی کافی جوان‌ها ارزیابی کنند. این در حالی‌ست که دین‌گریزی، فقط در نسل جوان ایران نیست و طیف سنی ثابت و محدودی ندارد و هستند افرادی پنجاه یا شصت‌ ساله که از دین اسلام روی‌گردان شده‌اند.
دومین نکته آن است که پدیده‌ی دین‌گریزی را به «غرب» نسبت می‌دهند که به نظر می‌رسد این امر، ریشه‌ای سیاسی دارد. به سادگی می‌توان این موضوع را درک کرد که به طور مثال، جوانی که از دین اسلام‌گریزان شده و به دین زرتشت یا به هر دین دیگری روی آورده‌است، یقینن غرب‌زده نیست. سران جمهوری اسلامی و روحانیون شیعه در ایران، گاهی چنان از غرب و تهاجم فرهنگی سخن می‌گویند که گویی غرب (که به‌طور کاملن واضح مشخص نیست چه سرزمین‌هایی را شامل می‌شود) تمام کارها و امور خود را رها کرده و فقط برای گمراه کردن مردم ایران، به‌خصوص جوان‌ها، عزم خود را جزم کرده‌است و دیگر هیچ کاری در این جهان ندارد.
در حالت کلی، می‌توان ریشه‌های دین‌گریزی در ایران را در دو محور اصلی بررسی کرد. نخست خود دین که گاه نمی‌تواند توضیح و تفسیر درخوری که مناسب عصر معاصر باشد را ارایه دهد و دومین محور، در خصوص رفتارهای اجتماعی و ساختارهای دولتی در ایران است که سبب دین‌زدگی گروهی از افراد می‌شود.
با وجود پیش‌رفت‌های علمی معاصر، بعضی بن‌مایه‌های مذهبی، برای گروهی از افراد قابل پذیرش نیست و این مهم، به دین‌گریزی می‌انجامد. در یک نمونه‌ی بسیار ساده، می‌توان به این نکته اشاره کرد که دین اسلام، حکم کرده‌است که در هنگام «خورشید گرفتگی» یا «ماه گرفتگی»، پیروان این دین باید «نماز وحشت» برپا کنند. این پدیده‌ها شاید در سده‌های پیش، بسیار رعب‌انگیز و راز آلوده بودند، اما در عصر معاصر، نه تنها پدیده‌هایی ترس‌آور و وحشت‌ناک نیستند، بلکه بسیار جالب توجه و وجد آورند.
مدرنیته، عامل بسیار اساسی و پایه‌ای در ایجاد تزلزل باورهای مذهبی در سراسر جهان بوده ‌است. پیش‌رفت‌های علمی، بسیاری از نکته‌های گنگ و غیر قابل توجیه زندگی را برای انسان‌ها نمایان می‌کند. درست است که علم انسان در برابر واقعیت جهان هستی بسیار ناچیز است، اما همین علم، باعث شده که بسیاری از معماهای زندگی انسان حل شود. در این‌که باورهای مذهبی،گاه می‌توانند در کنار عقل‌گرایی جهان متجدد، بسیار مفید باشند شکی نیست، اما نمی‌توان این نکته را نادیده گرفت که قسمت‌هایی از باورهای مذهبی، با حقیقت‌های علمی، بسیار در تضاد هستند و همین امر، باعث دین‌گریزی‌ست.
دومین محوری که ذکر شد، پیچیدگی‌های خاص خود را دارد. رفتارهای مذهبی افراد جامعه که از حد و حدود خود فراتر می‌رود و هم‌چنین، به کارگیری دین و مذهب به عنوان ابزاری برای استفاده‌های سیاسی و غیره، عامل اجتماعی تاثیرگذاری بر دین‌گریزی‌ست.
بسیاری از دین‌گریزان که یا به ادیان دیگر روی می‌آورند و یا به‌طور کل، قید دین و مذهب در زندگی‌شان را می‌زنند و یا حتا «دین‌ستیز» می‌شوند، از این طریق، به نوعی خواستار مبارزه‌ی منفی با حکومت دینی هستند و نه لزومن مبارزه با خود دین، که البته این امری صد در صدی نیست.
در عصر معاصر، با وجود رسانه‌های همگانی در دسترس، نظیر ماهواره و اینترنت، اطلاع‌رسانی پیرامون نقطه‌ ضعف‌های دین، بسیار شکل گسترده‌ای به خود گرفته و به دین‌گریزی در ایران، دامن زده‌است. مطالعه‌ی تاریخ ادیان و خواندن نقد و نظرهای گوناگون نیز، به فهم بیش‌تر افراد نسبت به بن‌مایه‌های دین مورد نظرشان می‌انجامد، خواه این درک، باعث جذب بیش‌تر شود، و یا دفع بیش‌تر.
رفتارهای اجتماعی بسیاری از مسلمان‌ها در ایران هم، عامل موثری در دین‌گریزی‌ست. خانواده‌هایی که فرزندان خود را مجبور به انجام فرایض دینی می‌کنند و مسبب به وجود آمدن محدودیت‌های غیر منطقی هستند، گاه نه تنها فرزند دین‌داری پرورش نمی‌دهند، بلکه باعث افتادن فرزندشان از آن سوی بوم مذهب هم می‌شوند.
بسیاری از علمای دین اسلام در ایران، دین‌گریزی را به علت عدم درک درست دین می‌دانند. این مورد تا حدودی ممکن است درست باشد، اما سوال مطرح شده این است که به طور مثال، یک کارمند ساده یا یک جوان دانش‌جو، آیا می‌تواند نصف وقت خود را در روز، صرف خواندن و مطالعه در خصوص تفسیر و شرح مباحث دینی کند که بسیار هم پیچیده و پر شاخ و برگ هستند؟ و یا برای حل معزل خود، به یک روحانی مراجعه کند و به علت ندانستن زبان عربی و پیچیده بودن مباحث پایه‌ای دین اسلام، نصف حرف‌های آن روحانی را متوجه نشود.

محمد سهرابی ، سعید معینی  & ابراهیم طباطبایی

هیچ نظری موجود نیست: