دولت آمریکا، یا میباید پایبندی خود به کنوانسیون ژنو و کنوانسیونهای بینالمللی را در قبال رعایت حقوق پناهندگان و حفظ جان آنها بهشکل عملی ثابت نماید و یا از پذیرش پناهنده خود داری ورزد !
(به نقل از محبت نیوز)
به گزارش «مسیحیت پارسی» به نقل از رادیو كوچه، طی روزهای گذشته شاهد مرگ دو پناهنده سیاسی ایرانی در آمریکا بودیم. اولین مرگ مربوط میشود به یکی از مجروحان جنبش سبز که پس از مجروح شدن با گلوله از ناحیه سر، موفق به خروج از ایران شده و پس از ماهها اقامت در شهر نیده ترکیه، به عنوان پناهنده وارد خاک ایالات متحده آمریکا گردیده بود. وی علیرضا صبوری نام دارد که در شهر بوستون آمریکا دچار عارضه مغزی شده و جان خویش را از دست داد. هنوز علت دقیق مرگ علیرضا صبوری اعلام نشده است و مشخص نیست که مرگ وی بر اثر عوارض ناشی از مجروحیت وی بوده یا اینکه دلیلی خارجی موجب تشدید بیماری و در نهایت مرگ وی شده است؟ امکان توطئهای در نزدیک کردن علیرضا صبوری به مرگ نمیتواند مطرح نباشد.
چگونه است که علیرضا صبوری با جراحات به مراتب شدیدتر و شرایط به مراتب وخیم و نامناسبتر در شهر کوچکی در ترکیه نمیمیرد و در خاک آمریکا با اینهمه امکانات پزشکی ،جان خود را از دست میدهد؟ در هر دو صورت توطئه یا مرگ ناشی از عوارض صدمات مغزی به وی، دولت آمریکا مسوولیت حفظ جان این پناهنده را بر عهده داشته و در اینمورد باید پاسخ دهد که چه سازمان یا ارگانی مسوول ارایه خدمات پزشکی به این پناهنده مجروح ایرانی بوده و دولت آمریکا در حفظ جان وی تا چه حد تلاش کرده است؟
دولت آمریکا میتواند در مرگ علیرضا صبوری نقش غیرمستقیم نیز داشته باشد ،به نحوی که علیرضا به دلیل اقتصادی و پزشکی تحت فشار بوده باشد. فشارهای رایجی که بیشتر پناهندگان با آن دست به گریبان هستند و علیرضا، توان تحمل آنها را نداشته است. اختصاص فقط ۸ ماه بیمه درمانی و مبلغ ناچیزی در حدود سیصد دلار در ماه برای پناهندگان سیاسی و مجبور کردن آنها به انجام کارهای سنگین، نقض کنوانسیون ژنو و پروتکلهای بینالمللی در مورد حقوق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی پناهندگان سیاسی میباشد.
پناهنده سیاسی تعریف خاص خود را دارد. یک پناهنده سیاسی، مهاجر جویای کار نیست که برای کسب درآمد به آمریکا آمده باشد. یک پناهنده سیاسی هرگز نباید به عنوان نیروی کار ارزان از طرف کشور پذیرای وی تلقی شود.
پناهنده سیاسی کسی است که بر اثر آزار دولت متبوع خود و پس از تحمل زندان و شکنجه از کشور خارج و پناهنده میشود و بسیاری از آنها دچار صدمات جسمی و روحی شدیدی گشته و از انجام کارهای روزانه خود نیز عاجزاند.
محروم کردن اینگونه پناهندگان از بیمه درمانی و واداشتن آنها به انجام کارهای سنگین، نقض تمامی معاهدات بینالمللی میباشد.
پناهنده ناتوان، برای امرار معاش مجبور به کار میشود و اگر کار نکند عملن بدون هیچگونه در آمد و بیمه درمانی در معرض بیخانمانی، گرسنگی و بیماری و مرگ قرار میگیرد.
البته شاید کسانی ادعا کنند که از سوی دولت آمریکا به چنین افرادی حقوق «ناتوانی» پرداخت میشود. در پاسخ به این ادعا باید گفت که اولن این قانون، همه آمریکاییها را شامل میشود و حقوق ویژهای برای پناهندگان محسوب نمیشود،
در ثانی این پروسه آنقدر طولانی و دارای تشریفات اداری زیادی میباشد که حتا خود آمریکاییها نیز از طی چنین پروسهای عاجز هستند و عملن امکان اقدام و انتظار برای پناهندهای که زبان انگلیسی هم نمیداند و با تشریفات اداری آشنا نیست تقریبن صفر میشود.
دومین مرگ، مرگ دلخراش و ترور گلاره باقرزاده، دانشجوی ایرانی رشته پزشکی و از فعالان حقوق زنان ایرانی در شهر هیوستون آمریکا میباشد که به ضرب گلوله جان خویش را از دست داد. پلیس هیوستون جسد گلاره باقرزاده، دانشجوی ایرانی را حدود نیمه شب دوشنبه، پشت فرمان اتومبیلش در یک منطقه ثروتمندنشین شهر هیوستون پیدا کرد.
مرگ این دو پناهنده ایرانی در کمتر از یک هفته در خاک آمریکا، لزوم پرداختن به موضوع پناهندگان در آمریکا را بیش از پیش نشان میدهد و امیدواریم صاحبان قلم و تریبون در طرح پرسش در زمینه میزان پایبندی دولت آمریکا به کنوانسیونهای بینالمللی در قبال پناهندگان، بدون مصلحتاندیشی و به روشنی از دولت آمریکا سوال نمایند.
محمد سهرابی ، سعید معینی & ابراهیم طباطبایی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر